Quart |
كوارت ، پيمانه اي در حدود بيك ليتر. |
Quartan |
چهار روز يكبار، بطور چهار گانه. |
Quarter |
يك چهارم ، يك چارك ، چهارك ، ربع ، مدت سه ماه ، برزن ، اقامتگاه ، محله ، بخش ، ربعي ، به چهار قسمت مساوي تقسيم كردن ، پناه بردن به ، زنهار دادن ، زنهار. |
Quarter |
ربع. |
Quarter day |
روز پرداخت قسط، موعد پرداخت. |
Quarter horse |
اسب كوتاه وپر طاقت ، اسب پر تحمل. |
Quarter hour |
پانزده دقيقه ، ربع ساعت. |
Quarter note |
(مو.) نت يك چهارم. |
Quarter sessions |
(حق.-انگليس) دادگاه استينافي. |
Quarterage |
قسط سه ماهه ، مزد سه ماهه ، خانه ، جا. |
Quarterback |
(درفوتبال) بازيكن خط حمله ، كارفرمايي كردن. |
Quarterdeck |
عرشه كوچك عقب كشتي ، قسمتي از عرشه كشتي جنگي مخصوص انجام تشريفات نظامي و غيره. |
Quarterfinal |
دوره يك چهارم نهايي در مسابقات حذفي. |
Quarterfinalist |
كسيكه در مسابقه يك چهارم نهايي شركت ميكند. |
Quartering |
تردد، قاءمه ، تقسيم چيزي بچهار بخش ، زاويه نود درجه. |
Quartermaster |
(نظ.) سر رشته دار، متصدي. |
Quartern |
نان بوزن چهار پوند(رطل)، يك چهارم پوند، يك چهارم پينت ، يك گيل(gill). |
Quartersaw |
الوار رابچهار قسمت بريدن ، چوپ را بچهار قسمت اره كردن. |
Quarterstaff |
چماق ، گرز، واحد يموت. |
Quartet |
قطعه موسيقي مخصوص چهارتن خواننده يا نوازنده ، گروه چهارتني كه قطعه اي رابسرايند.(quartet). |
Quartet |
چهارقلو، چهاربخشي. |
Quartette |
قطعه موسيقي مخصوص چهارتن خواننده يا نوازنده ، گروه چهارتني كه قطعه اي رابسرايند.(quartette). |
Quartile |
چهار يك ، تقسيم شده به 4/3 و.1/4 |
Quarto |
دركاغذ هاي يك ربعي چاپ شده ، ربع كاغذي. |
Quartz |
(مع.) كوارتز، در كوهي ، سنگ چيني. |
Quartz |
الماس كوهي ، كوارتز. |
Quartziferous |
داراي در كوهي. |
Quartzite |
(مع.) سنگ شني محتوي كوارتز. |
quarterly |
سه ماه - فصلي |
Quartz glass |
شيشه کوارتز |