Farsi Dictionary

Quake

لرزيدن ، تكان خوردن ، لرزش داشتن ، بهيجان امدن ، مرتعش شدن ، لرزش ، لرزه.

Quaker

لرزنده ، مرتعش ، ملخ ، عضو فرقه كويكر.

Quaker gun

تفنگ چوبي بچگانه.

Quakerish

لرزان.

Quakerism

معتقدات فرقه' كويكر' پروتستان.

Keyword

Criteria