Farsi Dictionary

Punch

مشروب مركب از شراب ومشروبات ديگر، كوتاه ، قطور، مشت ، ضربت مشت ، قوت ، استامپ ، مهر، مشت زدن بر، منگنه كردن ، سوراخ كردن ، پهلوان كچل.

Punch

منگنه كردن ، منگنه.

Punch and judy show

نمايش خيمه شب بازي.

Punch line

لب مطلب ، جمله اساسي واصلي.

Punch position

موضع منگنه.

Punch room

اطاق منگنه زني.

Punchboard

(card punched) كارت كارمندي كه در مقابل هر روز يا هر ساعت كار انرا سوراخ كنند.

Punched card

(punchboard) كارت كارمندي كه در مقابل هر روز يا هر ساعت كار انرا سوراخ كنند.

Punched card

كارت منگنه شده.

Punched paper tape

نوار كاغذي منگنه شده.

Punched tape

نوار منگنه شده.

Puncheon

خنجر، بشكه ياخمره باده ، قلم سنگتراشي ، تير چوبي كوتاه.

Puncher

منگنه كننده ، سوراخ كننده.

Punchinello

پهلوان كچل ، ادم خپله ، لوده ، مسخره ، دلقك ، نمايش پهلوان كچل.

Punching

منگنه زني.

Punching bag

كيسه شني مشت بازي ، كيسه مشت.

Punchist

منگنه زن.

Keyword

Criteria