Farsi Dictionary

Protract

طول دادن ، دراز كردن ، امتداد دادن ، كش دادن.

Protractile

امتداد پذير، بسط وتوسعه يافتني.

Protraction

تمديد، امتداد، نقشه كشي طبق مقياس معيني.

Protractive

جلو امده ، اطاله دار، دراز كننده ياشونده.

Protractor

گوشه سنج ، زاويه سنج ، (تش.) عضله ممدده.

Protracted

دنباله دار

Keyword

Criteria