Farsi Dictionary

Prop

حاءل ، نگهدار، پايه ، تير، شمع (درمعدن)، نگهداشتن ، پشتيباني كردن ، حاءل كردن يا شدن.

Propaedeutic

تعليمات مقدماتي ، تحصيلا ت مقدماتي ، مقدمات.

Propagable

قابل تكثير، قابل ترويج ، قابل تبليغ.

Propaganda

تبليغ ، تبليغات ، پروپاگاند.

Propagandist

مبلغ.

Propagandize

تبليغات كردن.

Propagate

گستردن ، (بوسيله توليد مثل) تكثير كردن ، زياد كردن ، پروردن ، قلمه زدن ، منتشركردن ، انتشار دادن.

Propagate

پخش كردن ، پخش شدن ، رواج دادن.

Propagated carry

رقم نقلي پخش شده.

Propagated error

خطاي پخش شده.

Propagation

پخش ، ترويج.

Propagation

گسترش ، تكثير، تبليغ ، انتشار، رواج ، پراكني.

Propagation delay

تاخير پخش.

Propagator

گسترشگر، تكثير كننده ، انتشار دهنده.

Propane

(ش.) پارافين گازي و مشتعل هيدروكاربني ، پروپان.

Propel

بجلو راندن ، سوق دادن ، بردن ، حركت دادن.

Propellant

(propellent) عامل ، انگيزه ، محرك ، نيروي محركه.

Propellent

(propellant) عامل ، انگيزه ، محرك ، نيروي محركه.

Propeller

(propellor=) پروانه هواپيما وكشتي وغيره.

Propellor

(propeller=) پروانه هواپيما وكشتي وغيره.

Propend

(incline=) تمايل داشتن.

Propense

(disposed، inclined=) مايل ، متمايل.

Propensity

تمايل طبيعي ، ميل باطني ، رغبت ، گرايش.

Proper

شايسته ، چنانكه شايد وبايد، مناسب ، مربوط، بجا، بموقع ، مطبوع.

Proper

سره ، مناسب.

Proper adjective

(د.) صفت مركب از اسم خاص.

Proper fraction

(ر.) كسر صحيح ، كسر متعارفي.

Proper noun

اسم خاص.

Proper subset

زير مجموعه ، سره.

Propertied

سهام دار، ملا ك ، متمكن ، داراي خواص معين.

Property

دارايي ، مال ، خاصيت ، صفت خاص ، استعداد.

Property

خاصيت ، ويژگي ، ولك ، دارايي.

Property list

سياهه خواص.

Property sort

جور كردن خاصيتي.

Propertyless

بيمال ، بي خاصيت.

Prophase

مرحله اوليه تقسيم سلولي ، پيشگاه.

Prophecy

غيبگويي ، نبوت ، پيغمبري ، پيشگويي ، رسالت ، ابلا غ.

Prophesier

پيشگويي كننده.

Prophesy

غيبگويي يا پيشگويي كردن.

Prophet

پيامبر، پيغمبر، نبي.

Prophetic

نبوتي ، مبني بر پيشگويي.

Prophets

كتب انبياء بني اسراءيل.

Prophylactic

مانع بروز مرض ، پيشگيري كننده ، پيشگير.

Prophylaxis

(طب) طب پيشگيري ، طب استحفاظي.

Propine

ساغر را نوشيدن وبديگري دادن ، هديه.

Propinquity

نزديكي ، خويشي ، شباهت ، قرابت ، مجاورت.

Propitiable

ارام كننده ، قابل تسكين ، استمالت پذير.

Propitiate

خشم را فرو نشاندن ، استمالت كردن ، تسكين دادن.

Propitiation

دلجويي ، فرونشاندن خشم وغضب ، استمالت.

Propitiator

تسكين دهنده ، دلجويي كننده.

Propitiatory

وابسته به تسكين يا دلجويي.

Propitious

خوش يمن ، ميمون ، شفيع ، خير خواه ، مساعد.

Propolis

ماده صمغي قهوه اي رنگي شبيه موم.

Propone

(اسكاتلند) پيشنهاد كردن ، اراءه دادن.

Proponent

استدلا ل كننده ، توضيح دهنده ، طرفدار.

Proportion

تناسب ، نسبت ، درجه ، سهم ، قسمت ، قياس ، شباهت ، مقدار، قرينه ، متناسب كردن ، متقارن كردن.

Proportion

تناسب ، نسبت.

Proportional

متناسب ، به نسبت.

Proportional parts

بخشهاي كسري اقلا م تصاعدي يك جدول.

Proportionality

تناسب.

Proportionate

متناسب ، درخور، فراخور، متناسب كردن.

Proposal

پيشنهاد، طرح ، طرح پيشنهادي ، اظهار، ابراز.

Proposal

پيشنهاد.

Propose

پيشنهاد كردن.

Propose

پيشنهاد كردن ، پيشنهاد ازدواج كردن.

Proposer

پيشنهاد كننده.

Proposition

موضوع ، قضيه ، كار، مقصود، قياس منطقي ، پيشنهاد كردن به ، دعوت بمقاربت جنسي كردن.

Proposition

گزاره ، پيشنهاد.

Propositional

گزاره اي.

Propositional calculus

حساب گزاره اي.

Propositional function

وظيفه حسي ، امر حسي.

Propositional logic

منطق گزاره اي.

Propositus

ادم پدر ومادردار، شخص اخيرالذكر.

Propound

مطرح كردن ، پيشنهاد كردن ، اراءه دادن ، تقديم كردن ، رواج دادن.

Propounder

مروج ، پيشنهاد دهنده ، رواج دهنده.

Propraetor

(propretor) كنسول فرماندار استان قديم روم.

Propretor

(propraetor) كنسول فرماندار استان قديم روم.

Proprietary

اختصاصي ، متعلق به ملا ك ، وابسته به مالك.

Proprietor

مالك ، ملا ك ، متصرف ، صاحب حق طبق كتاب.

Proprietorship

مالكيت ، صاحب ملك يامغازه بودن.

Proprietress

(مونث) مالك ، ملا ك.

Propriety

تناسب ، نزاكت ، قواعد متداول ومرسوم رفتارواداب سخن ، مراعات اداب نزاكت ، برازندگي.

Proprioceptive

تحريك شده در اثر تحريكات دروني عضو موجود زنده.

Proptosis

جلو امدگي تخم چشم ، چشم ورقلنبيده.

Propulsion

نيروي محركه ، خروج ، دفع ، پيش راندن.

Propulsive

دافع ، بيرون ريزنده.

Propylaeum

سردر، در بزرگ ساختمان.

prop rietary product

محصول اختصاصي

Propensities

گرايش

properly

به درستي

properties

خواص - ويژگيها

proportionally

متناسب

proposals

پيشنهادات

proposed

پيشنهاد

Keyword

Criteria