Prom |
مجلس رقص رسمي دبيرستان يا دانشكده. |
Promenade |
گردش ، تفرج ، سير، گردشگاه ، تفرجگاه ، گردش رفتن ، تفرج كردن ، گردش كردن. |
Promenader |
گردش كننده ، تفريح كننده. |
Promethean |
وابسته به پروميتوس (در افسانه يونان). |
Prometheus |
(افسانه يونان) تيتان فرزند پاپتوس. |
Promibitive |
كزاف ، موجب منع. |
Prominence |
برجستگي ، امتياز، پيشامدگي ، برتري. |
Prominent |
برجسته ، والا. |
Promiscuity |
بيقاعدگي ، بيقيدي در امور اخلا قي وجنسي. |
Promiscuous |
بيقاعده ، بيقيد در امور جنسي. |
Promise |
وعده ، قول ، عهد، پيمان ، نويد، انتظار وعده دادن ، قول دادن ، پيمان بستن. |
Promisee |
(حق.) متعهدله. |
Promiser |
قول دهنده ، متعهد. |
Promising |
اميد بخش ، نويد دهنده ، محتمل. |
Promisor |
(حق.) متعهد، وعده دهنده. |
Promissory |
وابسته به تعهد يا قول. |
Promissory note |
سفته. |
Promontory |
دماغه بلند، راس ، پرتگاه ، برامدگي ، دماغه. |
Promotable |
قابل ترويج. |
Promote |
ترفيع دادن ، ترقي دادن ، ترويج كردن. |
Promoter |
پيش برنده ، ترقي دهنده ، ترويج كننده. |
Promotion |
ترفيع ، ترقي ، پيشرفت ، جلو اندازي ، ترويج. |
Promotive |
ترويجي. |
Prompt |
بيدرنگ ، سريع كردن ، بفعاليت واداشتن ، برانگيختن ، سريع ، عاجل ، اماده ، چالا ك ، سوفلوري كردن. |
Promptbook |
نسخه نمايشنامه كه به سوفلور نمايش اختصاص دارد. |
Prompter |
سوفلور، وادار كننده. |
Promptitude |
چالا كي ، سرعت ، سريع العملي ، زرنگي. |
Promulgate |
اعلا م كردن ، انتشار دادن ، ترويج كردن. |
Promulgation |
(promulgator) اعلا م ، اعلا م دارنده ، ترويج. |
Promulgator |
(promulgation) اعلا م ، اعلا م دارنده ، ترويج. |
prominent professor |
استاد برجسته |
promising |
اميدوار کننده |
promo |
تبليغات - فروش ويژه |
promoted |
ترويج |
promotes |
ترويج |
Promoting |
ترويج |
promotional |
تبليغاتي |
Prompt response |
پاسخ سريع |
prompted |
درخواست |
prompting |
باعث |
promptly |
بي درنگ |