Profess |
ادعا كردن ، اظهاركردن ، تدريس كردن ، ابراز ايمان كردن |
Profession |
پيشه ، حرفه ، شغل ، اقرار، اعتراف ، حرفه يي ، پيشگاني ، پيشه كار. |
Professionalism |
حرفه يي بودن ، صفات وعادات مخصوص اهل حرفه ، حرفه يي. |
Professionalize |
حرفه يي كردن ، حرفه يي شدن. |
Professor |
استاد، پرفسور، معلم دبيرستان يا دانشكده. |
Professorate |
مربوط به استادي. |
Professorial |
وابسته به استادي ، استادانه ، استادوار. |
Professoriat |
هيلت استادان ، مقام استادي. |
Professorship |
استادي ، مقام استادي. |
professional |
حرفه اي |
professionals |
حرفه اي |