Farsi Dictionary

Prof

(professor=) پرفسور.

Profanation

كفرگويي ، بي حرمتي ، بدزباني.

Profanatory

كفراميز.

Profane

كفر اميز، بدزبان ، بي حرمتي كردن.

Profanity

كفر، بي حرمتي بمقدسات ، كفر گويي ، ناسزا.

Profess

ادعا كردن ، اظهاركردن ، تدريس كردن ، ابراز ايمان كردن

Profession

پيشه ، حرفه ، شغل ، اقرار، اعتراف ، حرفه يي ، پيشگاني ، پيشه كار.

Professionalism

حرفه يي بودن ، صفات وعادات مخصوص اهل حرفه ، حرفه يي.

Professionalize

حرفه يي كردن ، حرفه يي شدن.

Professor

استاد، پرفسور، معلم دبيرستان يا دانشكده.

Professorate

مربوط به استادي.

Professorial

وابسته به استادي ، استادانه ، استادوار.

Professoriat

هيلت استادان ، مقام استادي.

Professorship

استادي ، مقام استادي.

Proffer

پيشنهاد، عرضه ، تقديم ، پيشنهاد كردن ، تقديم داشتن ، عرضه داشتن.

Proficiency

زبردستي ، چيرگي ، مهارت ، تخصص ، كارايي.

Proficient

زبردست ، چيره ، ماهر، حاذق ، متخصص.

Profile

نيمرخ ، برش عمودي ، نقشه برش نما، عكس نيمرخ ، برجسته ، نمودار يا منحني مخصوص نمايش چيزي.

Profile

نمايه ، مقطع عرضي ، نيمرخ.

Profit

سود، نفع ، سود بردن.

Profit

سود، فايده ، منفعت ، مزيت ، برتري ، منفعت بردن ، فايده رساندن ، عايدي داشتن ، سود بردن.

Profit and loss

حساب سود وزيان.

Profit sharing

سهيم كردن كارگر در سود كارخانه ، مشاركت در سود.

Profitability

سودبخشي.

Profitable

سودبخش ، مفيد، سوداور.

Profiteer

استفاده چي ، استفاده چي بودن ، اهل استفاده زياد بودن.

Profitless

بيسود.

Profligacy

هرزگي ، ولگردي ، ولخرجي.

Profligate

هرزه ، بي بند وبار، فاسد الا خلا ق ، ولخرج.

Profluent

پرجريان ، جاري بمقدار زياد، ساري ، روان ، سرشار.

Proforma

مقدماتي ، مسوده شده ، فاكتورمقدماتي.

Profound

عميق ، ژرف.

Profundity

عمق ، ژرفا.

Profuse

فراوان ، وافر، سرشار، ساري ، لبريز، سرشار ساختن.

Profusion

فراواني ، بخشش ، اسراف ، سرشاري ، وفور.

professional

حرفه اي

professionals

حرفه اي

profiling

پروفايل

Profits

سود

profoundly

به شدت

Keyword

Criteria