Farsi Dictionary

Process

مراحل مختلف چيزي ، پيشرفت تدريجي ومداوم ، جريان عمل ،مرحله ، دوره عمل ، طرز عمل ، تهيه كردن ، مراحلي را طي كردن ، بانجام رساندن ، تمام كردن ، فرا گرد، فراشد، روند، فرايند.

Process

فرايند، پردازش كردن.

Process control

كنترل فرايندها.

Processing

پردازش.

Processing element

عنصر پردازشي.

Procession

حركت دسته جمعي ، ترقي تصاعدي ، ترقي ، بصورت صفوف منظم ، دسته راه انداختن ، درصفوف منظم پيشرفتن.

Processor

عمل كننده ، تكميل كننده ، تمام كننده.

Processor

پردازنده ، پردازشگر.

Process

فرآيند

Process Description

شرح فرايند

processed

پردازش

Keyword

Criteria