Farsi Dictionary

Practice

(practise=) مشق ، ورزش ، تمرين ، تكرار، ممارست ، تمرين كردن ، ممارست كردن ، (بكاري) پرداختن ، برزش ، برزيدن.

Practiced

(practised)باتجربه.

Practicer

تمرين كننده مشق كننده.

practices

شيوه ها

Keyword

Criteria