Farsi Dictionary

Powder

پودر، پودر صورت ، گرد، باروت ، ديناميت ، پودر زدن به ، گرد زدن به ، گرد ماليدن بصورت گرد دراوردن.

Powder horn

دبه باروت.

Powder keg

چليك يابشكه باروت ، چيز قابل انفجار.

Powder puff

اسباب پودر زني.

Powder room

مستراح يا توالت زنانه.

Powdery

گرد مانند، پودري ، پودر مانند.

powder

پودر

Keyword

Criteria