Farsi Dictionary

Pool

استخر، ابگير، حوض ، بركه ، چاله اب ، كولا ب ، اءتلا ف چند شركت با يك ديگر، اءتلا ف ، عده كارمند اماده براي انجام امري ، دسته زبده وكار ازموده ، اءتلا ف كردن ، سرمايه گذاري مشترك ومساوي كردن ، شريك شدن ، باهم اتحادكردن.

Pool

تصحيلا ت اشتراكي ، منبع ، مخزن.

Poolroom

اطاق شرط بندي مسابقه اسب دواني ، اطاق مخصوص بيلياردانگليسي.

Keyword

Criteria