Farsi Dictionary

Period

دوره ، مدت ، موقع ، گاه ، وقت ، روزگار، عصر، گردش ، نوبت ، ايست ، مكث ، نقطه پايان جمله ، جمله كامل ، قاعده زنان ، طمث ، حد، پايان ، نتيجه غايي ، كمال ، منتهادرجه ، دوران مربوط به دوره بخصوصي.

Period

دوره ، نقطه.

Periodic

دوره اي.

Periodic

دوره اي ، دوري ، نوبتي ، نوبت دار، متناوب.

Periodical

گاهنامه ، نوبتي ، مجله يا نشريه.

Periodical

دوره اي ، نشريه دوره اي.

Periodically

بصورت دوره اي ، در فواصل معين.

Periodicity

نوبت ، دوري ، تناوب ، حالت تناوبي ، دوره.

Periodontal

(ت.ش.- دندانسازي) واقع در اطراف دندان يا دندانها، ضريع دنداني.

Periodontics

مبحث امراض لثه وبافت هاي محافظ اطراف دندان.

Keyword

Criteria