چيز درك شده ، چيز مفهوم ، ادراكات ، درك.
قابل درك ، ادراك شدني.
درك ، ادراك ، مشاهده قوه ادراك ، اگاهي ، دريافت.
ادراك ، احساس.
حساس و باهوش.
ادراكي ، دريافتي.
Keyword
Criteria Exact word Starts with Contains