Farsi Dictionary

Pate

كله ، سر، سر يا قسمتي از سر انسان ، مغز.

Pate de foie gras

خمير چربي جگر غاز ودنبلا ن.

Patella

(تش.) استخوان كشكك ، كاسه زانو، طشت كوچك.

Patellate

(patelliform) مانند كاسه زانو، بشكل قاب يا دوري يا طشت.

Patelliform

(patellate) مانند كاسه زانو، بشكل قاب يا دوري يا طشت.

Paten

دوري ، سيني ، بشقاب نان عشاي رباني.

Patent

اشكار، داراي حق امتياز، امتيازي ، بوسيله حق امتياز محفوظ مانده ، داراي حق انحصاري ، گشاده ، مفتوح ، ازاد،محسوس ، حق ثبت اختراع ، امتياز نامه ، امتياز ياحق انحصاري بكسي دادن ، اعطا كردن (امتياز).

Patent medicine

داروي اسپسياليته ، داروي اختصاصي.

Patentee

صاحب اختراع ثبت شده ، ذينفع اختراع به ثبت رسيده.

Pater

پدر، پدر روحاني (عنوان كشيشان است).

Paterfamilias

بزرگ خانواده ، پير قوم.

Paternal

پدري ، پدرانه ، داراي محبت پدري ، از پدر.

Paternalism

پدرگرايي ، پدر سروري.

Paternity

صفات پدري ، رفتار پدرانه ، اصليت ، اصل ، منشاء.

Paternoster

دعاي رباني يا دعايي كه عيسي تعليم داده.

patently

آشکارا

Keyword

Criteria