Farsi Dictionary

Pack

كوله پشتي ، بقچه ، دسته ، گروه ، يك بسته(مثل بسته سيگاروغيره)، يكدست ورق بازي ، بسته بندي كردن ، قرار دادن ، توده كردن ، بزور چپاندن ، باركردن ، بردن ، فرستادن.

Pack

بسته ، بقچه ، بسته كردن.

Pack animal

چهارپا، حيوان باربر.

Package

بسته ، عدل بندي ، قوطي ، بسته بندي كردن.

Package

بسته.

Package deal

مقاطعه در بست و خريد يكجا.

Packed

بسته اي ، بسته بندي شده.

Packer

عدل بند، بسته بند، حلب پركن.

Packet

بسته ، بسته كوچك ، قوطي (سيگار و غيره)، بسته بندي كردن.

Packet

بسته كوچك.

Packing

بسته بندي.

Packing

بار بندي ، عدل بندي ، بسته بندي ، هر ماده مورد كاربرد دربسته بندي.

Packing density

تراكم بسته بندي.

Packinghouse

(packingplant) محل بسته بندي اجناس ، كارخانه كنسرو سازي.

Packingplant

(packinghouse) محل بسته بندي اجناس ، كارخانه كنسرو سازي.

Packsack

كوله پشتي ، خورجين.

Packsaddle

پالا ن.

Packthread

نخ قند و قاتمه.

Keyword

Criteria