Farsi Dictionary

Origin

خاستگاه ، اصل بنياد، منشا، مبدا، سرچشمه ، علت.

Origin

مبدا، اصل ، سرچشمه.

Original

اصيل ، اصلي ، اصل ، مبتكر، ابتكاري.

Original

اصلي ، بكر، بديع ، منبع ، سرچشمه.

Original language

زبان اصلي.

Original sin

نخستين گناه ادم ابوالبشر.

Originality

ابتكار، اصالت.

Originality

اصالت ، ابتكار.

Originate

سرچشمه گرفتن ، موجب شدن.

Originate

سرچشمه گرفتن - ناشي شدن ، اغاز شدن يا كردن.

Originator

مبتكر، موسس ، بنيانگذار.

originally

در اصل

origination

منشاء - اصل

origins

ريشه

Keyword

Criteria