Farsi Dictionary

Name

نام ، اسم ، نام و شهرت ، ابرو، علا مت ، ناميدن ، بنام صداكردن ، نام دادن ، مشهور، نامدار.

Name

نام.

Nameable

شايسته نام بردن ، نامبردني.

Nameless

بي نام.

Namely

يعني ، بنام ، با ذكر نام ، براي مثال.

Nameplate

پلا ك اسم.

Namesake

همنام ، هم اسم ، كسي كه بنام ديگري نام گذاري شود.

Keyword

Criteria