Farsi Dictionary

Mot

لطيفه ، بذله ، نكته ، (م.ل.) كلمه ، سخن نغز.

Mote

دره ، خس ، ريزه ، خال ، نقطه ، خرده ، اتم.

Motel

متل.

Motet

سرود چند صدايي.

Moth

(ج.ش.) بيد، پروانه ، حشرات موذي.

Moth eaten

بيدزده ، بيد خورده.

Mothball

گلوله نفتالين وضد بيد خوردگي.

Mother

مادري كردن ، پروردن ، مادر، ننه ، والده ، مام ، سرچشمه ، اصل.

Mother hubbard

لباس گشاد زنانه.

Mother in law

مادر زن ، مادر شوهر، نامادري.

Mother of pearl

صدف مرواريد.

Mother tongue

زبان مادري.

Mother wit

هوش ، شعور، ادراك.

Motherhood

مادري.

Motherland

ميهن ، مادر ميهن.

Motif

موتيف ، موضوع ، اصل ، مايه اصلي ، شكل عمده.

Motile

جنبنده ، قادر بجنبش ، قادر بحركت.

Motion

جنبش ، تكان ، حركت ، جنب وجوش ، پيشنهاد، پيشنهاد كردن ، طرح دادن ، اشاره كردن.

Motion

حركت.

Motion picture

سينما.

Motionless

بي حركت.

Motivate

انگيختن.

Motivate

تحريك كردن ، تهييج كردن ، داراي انگيزه شده.

Motivation

انگيزش ، محرك.

Motivation

انگيزه ، انگيختگي.

Motive

انگيزه.

Motive

انگيزه ، محرك ، داعي ، سبب ، علت ، انگيختن.

Motley

رنگارنگ ، اميخته ، مختلط، لباس رنگارنگ دلقك ها، لباس چهل تكه.

Motor

موتور، ماشين ، منبع نيروي مكانيكي ، اتومبيل ، حركت دهنده ، اتومبيل راندن.

Motor

موتور، محرك.

Motor court

(motel) متل.

Motor pool

گروهي از وساءط نقليه براي مقاصد نظامي يا حمل ونقل بنوبت.

Motor scooter

روروك موتوري.

Motor torpedo boat

قايق موتوري سريع السير اژدر انداز.

Motor vehicle

وسيله نقليه موتوري.

Motorboat

قايق موتوري.

Motorcade

كاروان موتوري.

Motorcar

خودرو سواري.

Motorcycle

موتورسيكلت.

Motorist

ماشين سوار.

Motorization

موتوري كردن.

Motorize

موتوريزه كردن ، موتوري كردن.

Motorman

راننده موتور.

Motortruck

كاميون باري.

Mottle

خالدار، لكه دار، لكه لكه ، ابري ، رگه رگه ، با خال هاي رنگارنگ نشان گذاردن ، لكه دار كردن.

Motto

شعار، سخن زبده ، پند، اندرز، حكمت.

motivated

انگيزه

motivating

ايجاد انگيزه

motivational

انگيزه

motorway

بزر

motorway

بزرگراه

mottled

لکه لکه

Keyword

Criteria