Farsi Dictionary

Model

نمونه ، مدل ، مدل سازي.

Model

مدل ، نمونه ، سرمشق ، قالب ، طرح ، نقشه ، طرح ريختن ، ساختن ، شكل دادن ، مطابق مدل معيني در اوردن ، نمونه قرار دادن.

Keyword

Criteria