Farsi Dictionary

Mis

پيشوندي است بمعني غلط- اشتباه- نادرست- بد- سوء ، دشمني.

Misadventure

رويداد ناگوار، حادثه ناگوار، بدبختي ، بلا.

Misalliance

وصلت ناجور، اتحاد واءتلا ف نامناسب.

Misanthrope

مردم گريز، انسان گريز.

Misanthropic

مربوط به انسان گريزي.

Misapplication

استعمال بيجا، اسناد غلط، سوء استعمال.

Misapply

بطور غلط بكار بردن ، بيموقع بكار بردن.

Misapprehend

درست نفهميدن ، بد فهميدن ، نادرست فهميدن.

Misapprehension

سوء تفاهم ، عدم درك.

Misappropriate

اختلا س كردن.

Misbecome

نازيبابودن ، نيامدن به(مثل لباس)، زيبنده نبودن ، ناجوربودن براي ، نامناسب بودن براي.

Misbegot

(misbegotten) ناحق ، اولا د نامشروع (حرامزاده).

Misbegotten

(misbegot) ناحق ، اولا د نامشروع (حرامزاده).

Misbehave

بدرفتاري كردن ، درست رفتار نكردن ، بي ادبي كردن.

Misbehavior

(misbehaviour) بدرفتاري ، سوء رفتار، جفا.

Misbehaviour

(misbehavior) بدرفتاري ، سوء رفتار، جفا.

Misbelief

اعتقاد خطا، نا ايماني.

Misbelieve

نا ايمان شدن ، اعتقاد خطا پيدا كردن ، بي اعتقاد شدن.

Misbeliever

ناايمان ، بي اعتقاد، ملحد.

Misbrand

مارك يا علا مت دروغي گذاردن ، بطريق غلط داغ كردن.

Miscalculate

اشتباه حساب كردن ، پيش بيني غلط كردن.

Miscalculation

محاسبه اشتباه ، پيش بيني غلط.

Miscall

اشتباهي صدا كردن ، غلط ناميدن.

Miscarriage

بي نتيجگي ، عدم توفيق ، حادثه ناگوار، سقط جنين غير عمدي.

Miscarry

بجايي نرسيدن ، نتيجه ندادن ، عقيم ماندن ، صدمه ديدن ، اشتباه كردن ، بچه انداختن(در اثر كسالت وبطور غير عمدي).

Miscast

بناحق انداختن ، حساب غلط كردن ، (درنمايش) بد بازي كردن ، براي نقش خود مناسب نبودن.

Miscegenation

ازدواج سفيد پوست با فردي از نژاد ديگر.

Miscellaneous

گوناگون ، متفرقه.

Miscellaneous

متفرقه.

Miscellanist

نويسنده مطالب مختلف.

Miscellany

مجموعه اي از مطالب گوناگون ، متنوعات.

Mischance

بدبختي ، بدشانسي ، رويداد بد، حادثه ناگوار.

Mischief

بدسگالي ، موذيگري ، اذيت ، شيطنت ، شرارت.

Mischievous

بدسگال ، موذي ، شيطان ، بدجنس.

Miscibility

قابليت اميختن و اختلا ط بدون از دست دادن خواص خود.

Miscible

مخلوط شدني ، قابل اختلا ط، حل پذير.

Misconceive

تصور غلط كردن ، درست نفهميدن ، بد فهميدن.

Misconception

تصور غلط.

Misconduct

خلا ف كاري ، سوء رفتار، بد اخلا قي ، بدرفتاري.

Misconsture

بد تعبير كردن ، بد تفسير كردن ، دير فهميدن.

Miscount

غلط شمردن ، بد حساب كردن ، بد تعبير كردن.

Miscreant

بي وجدان ، (ادم) پست ، (ادم) خدا نشناس ، (شخص) بي دين ، رافضي ، بدعت گذار، خبيث.

Miscreate

بد افريدن ، بد ساختن ، ناقص الخلقه ساختن.

Miscue

سهو، بخطا زدن (گوي بيليارد)، اشتباه كردن ، خطا.

Misdeal

غلط دادن (در ورق)، برگ عوضي.

Misdeed

بدكرداري ، خلا ف ، بزه ، جرم ، گناه ، بدرفتاري ، سوء عمل.

Misdeem

بدقضاوت كردن ، سوء ظن داشتن ، شك.

Misdemeanor

(misdemeanour) گناه ، بزه ، تخطي از قانون.

Misdemeanour

(misdemeanor) گناه ، بزه ، تخطي از قانون.

Misdirect

راهنمايي غلط كردن ، گمراه كردن.

Misdirection

راهنمايي غلط، گمراهي ، عنوان غلط.

Misdo

بدانجام دادن ، ناصحيح انجام دادن ، كشتن.

Miseenscene

صحنه سازي ، كارگرداني وتنظيم صحنه تاتر، محيط كلي.

Miser

ادم خسيس.

Miserable

بدبخت ، تيره روز، تيره بخت.

Miserly

چشم تنگ ، خسيس.

Misery

بدبختي ، بيچارگي ، تهي دستي ، نكبت ، پستي.

Misestimate

غلط براورد كردن ، بناحق تقويم كردن.

Misfeasance

(حق.) سوء استفاده از اختيار قانوني ، خطا.

Misfeed

سوء خورد، بد خوراندن.

Misfile

بطور غلط يا درمحل غير مناسب بايگاني كردن.

Misfire

درنرفتن (گلوله يا بمب).

Misfit

غير متجانس با محيط، ناجور، نخاله.

Misfortune

بدبختي ، بيچارگي ، بدشانسي.

Misgive

بيمناك بودن ، شبهه دار كردن ، ترسناك كردن.

Misgiving

بيم ، شبهه ، عدم اطمينان ، ترس ، بدگماني.

Misgovern

بد اداره كردن.

Misguide

گمراه كردن ، بد راهنمايي كردن.

Mishandle

بدبكار بردن ، بد اداره كردن.

Mishap

رويداد ناگوار، بدبختي ، قضا، حادثه بد.

Mishmash

(hodgepodge=) مخلوط، اش شله قلمكار.

Misinform

گمراه كردن ، اطلا ع غير صحيح دادن.

Misinterpret

بغلط تفسير كردن.

Misjoinder

(حق.) اتحاد ناصحيح وتباني اصحاب دعوي.

Misjudge

بدقضاوت كردن ، بد داوري كردن.

Misknow

بي اطلا ع بودن از، بد شناختن ، نفهميدن.

Mislay

گم كردن ، جا گذاشتن (چيزي).

Mislead

گمراه كردن ، باشتباه انداختن ، فريب دادن.

Mislike

تنفر داشتن از، بد دانستن ، انزجار.

Mismanage

بد اداره كردن ، بدگرداندن ، بد درست كردن.

Mismarriage

پيوند نامناسب ، عروسي ناجور.

Mismatch

ازدواج ناجور، متناسب نبودن ، ناجور بودن ، بهم نخوردن

Mismatch

عدم مطابقت.

Mismate

وصلت نامناسب كردن ، بهم نخوردن.

Misname

بنام اشتباهي صدا كردن ، دشنام دادن.

Misnomer

نام غلط، نام عوضي ، اسم بي مسمي.

Misogamist

بيزار از ازدواج.

Misogamy

بيزاري از ازدواج.

Misogyny

تنفر از زن.

Misology

بيزاري از علم ودانش وخرد، دانش گريزي.

Misoneism

نوگريزي ، دشمني وعداوت با هر چيز نو وجديد يا تغييريافته ، مخالف با نظم نوين يااصلا حات تازه.

Misplace

درجاي عوضي گذاشتن ، گم كردن ، جا گذاشتن.

Misplay

بازي بد واز روي ناشيگري ، غلط بازي كردن.

Misprint

غلط چاپي كردن ، غلط چاپي.

Misprize

ناچيز شمردن ، كم بها شمردن ، اهانت.

Mispronounce

غلط تلفظ كردن.

Misquotation

نقل قول غلط.

Misquote

غلط نقل كردن ، بد نقل كردن.

Misread

بد تعبير كردن ، بد خواندن ، بد ترجمه كردن ، غلط خواندن.

Misread

بد خواندن ، غلط خواندن.

misalignment

خارج از فرم - خارج از شکل - بد فرم - بد شکل

Miserably

به طرز ناراحت

miserliness

خست

misguided

گمراه

misinterpretation

سوء تعبير

misleading

گمره کننده

misled

گمراه

misogynist

زن ستيز

misogynistic

ضد زن

misperception

برداشت اشتباه

missed

از دست رفته

missions

ماموريت

Missouri

ميسوري

mistaken

اشتباه

mistreating

بدرفتار

misunderstood

سوء تفاهم - اشتباه متوجه شدن

Keyword

Criteria