Farsi Dictionary

Mind

فكر، خاطر، ذهن ، خيال ، مغز، فهم ، فكر چيزي را كردن ، ياداوري كردن ، تذكر دادن ، مراقب بودن ، مواظبت كردن ، ملتفت بودن ، اعتناء كردن به ، حذر كردن از، تصميم داشتن.

Mind reader

كاشف افكار ديگران.

Mind reading

كشف افكار ديگران.

Mindful

متفكر، انديشناك ، در فكر.

Mindless

بيفكر.

minded

فکر

mindedness

تفکر

mindfulness

توجه آگاهانه به حال

mindset

طرز فکر

Keyword

Criteria