Farsi Dictionary

Measure

اندازه ، پيمانه ، مقياس ، واحد، ميزان ، حد، پايه ، درجه ، اقدام ، (شعر) وزن شعر، بحر، اندازه گرفتن ، پيمانه كردن ، سنجيدن ، درامدن ، اندازه نشان دادن ، اندازه داشتن.

Measure

اندازه ، اندازه گرفتن ، سنجدين.

Measure up

مناسب وبرابر بودن.

Measured

شمرده.

Measureless

بي شمار.

Measurement

اندازه گيري ، اندازه ، سنجش.

Measurement

اندازه گيري ، سنجش.

measures

مقياس ها

Keyword

Criteria