Farsi Dictionary

Mars

(نج.) ستاره مريخ ، بهرام ، خداي جنگ.

Marsh

مرداب ، سياه اب ، لجن زار، باتلا ق.

Marsh elder

(گ.ش.) گل بداغ ، گل انبه.

Marsh gas

(ش.) گاز متان كه در معادن ذغال سنگ وباتلا قهايافت ميشود.

Marsh hen

(ج.ش.) ابچليك باتلا قي امريكا.

Marsh marigold

(گ.ش.) كالتاي باتلا قي (palustris caltha).

Marshal

مارشال ، ارتشبد، كلا نتر، سردسته ، به ترتيب نشان دادن ، راهنمايي كردن با(تشريفات)، مرتب كردن.

Marshmallow

گل ختمي ، نوعي شيريني خمير مانند.

Marshy

باتلا قي.

Marsupial

جانور كيسه دار.

Marsupium

(تش -.ج.ش -.گ.ش.) كيسه ، جانوار كيسه دار.

marshland

تالاب

Keyword

Criteria