Mark |
ارزه ، نمره ، نشانه ، نشان ، علا مت ، داغ ، هدف ، پايه ، نقطه ، درجه ، مرز، حد، علا مت گذاشتن ، توجه كردن. |
Mark |
نشان. |
Mark down |
تنزل قيمت ، پايين اوردن قيمت. |
Mark sense |
نشان درياب ، نشان گذار. |
Mark sense reader |
نشان خوان. |
Mark sensing |
نشان دريابي ، نشان گذاري. |
Mark up |
نرخ فروش را بالا بردن ، افزايش نرخ اجناس. |
Markdown |
پايين اوردن قيمت. |
Marked |
مشخص ، علا مت دار. |
Marked |
نشاندار. |
Marker |
نشانگر، نشانه. |
Marker |
نشان گذار، علا مت ، نشانه. |
Market |
بازار، محل داد وستد، مركز تجارت ، فروختن ، در بازار داد وستد كردن ، درمعرض فروش قرار دادن. |
Market |
بازار، به بازار عرضه كردن. |
Market research |
تحقيقات علمي در بازار وداد وستد كالا. |
Market value |
قيمت مناسب براي خريدار وفروشنده. |
Marketability |
قابليت عرضه در بازار. |
Marketable |
قابل فروش ، قابل عرضه در بازار. |
Marketing |
بازار يابي. |
Marketplace |
بازار گاه ، ميدان فروش كالا ، بازار. |
Marking |
علا مت گذاري ، نشان. |
Marking |
نشان دار سازي ، نشان. |
Markov chain |
زنجير ماركوف. |
Marksman |
تيرانداز ماهر، نشانه گير. |
mark |
علامت |
mark off |
علامت |