Limit |
حد، حدود، كنار، پايان ، اندازه ، وسعت ، محدود كردن ، معين كردن ، منحصر كردن. |
Limit |
حد، محدود كردن. |
Limit check |
مقابله حدود. |
Limitable |
محدوديت پذير. |
Limitary |
محدود، منحصر، داراي قدرت محدود. |
Limitation |
محدوديت ، تحديد، محدودسازي ، شرط. |
Limitation |
محدوديت. |
Limitative |
محدود كننده ، حصري. |
Limited |
محدود، منحصر، مشروط، مقيد. |
Limited integrator |
انتگرال محدود. |
Limited war |
جنگ محدود وموضعي. |
Limiter |
محدود كننده. |
Limiter |
محدود كننده. |
Limiting |
محدود، مقيد، معين ، منحصر كننده. |
Limiting frequency |
بسامد حدي. |
Limitless |
بي حد وحصر. |
Limitrophe |
واقع در مرز، مجاور مرزي ، مجاور. |
limit to |
محدود به |