Farsi Dictionary

Level

تراز، الت ترازگيري ، هموار، سطح برابر، هم تراز، هم پايه ، يك نواخت ، يك دست ، موزون ، هدف گيري ، ترازسازي ، تراز كردن ، مسطح كردن ياشدن ، نشانه گرفتن.

Level

سطح ، ميزان ، تراز، هموار، تراز كردن.

Level best

خيلي عالي ، خيلي خوب ، بسيار عالي.

Level crossing

(crossing grade) محل تقاطع دو خط راه اهن.

Level out

برابر كردن ، يكنواخت كردن.

Leveler

(leveller) هموارگر، ترازگير، ترازدار، برابر كننده ، هم سطح كننده.

Levelheaded

داراي قضاوت صحيح.

Leveling rod

ميله مدرج سطح سنج.

Leveller

(leveler) هموارگر، ترازگير، ترازدار، برابر كننده ، هم سطح كننده.

Keyword

Criteria