Farsi Dictionary

Lag

كندي ، لنگي ، واماندگي ، عقب ماندگي ، عقب ماندن ، لنگيدن ، تاخير كردن.

Lag

پس افت ، تاخير.

Lager

ابجو دير رس ، ابجو نارس ، ابجو كم الكل.

Laggard

ادم كند دست ، ادم دست سنگين ، عقب مانده.

Lagging

كاهل ، خسته كننده ، اهسته ، كند، عقب مانده.

Lagomorph

(lagomorpha) (ج.ش.) پستانداران جونده داراي دو رديف دندان.

Lagomorpha

(lagomorph) (ج.ش.) پستانداران جونده داراي دو رديف دندان.

Lagomorphic

(lagomorphous) وابسته به پستانداران جونده دو رديف دنداني.

Lagomorphous

(lagomorphic) وابسته به پستانداران جونده دو رديف دنداني.

Lagoon

تالا ب ، مرداب.

Laguna

(lagoon) مرداب ، درياچه ، جاي كم عمق دريا، چشمه اب گرم.

lagging

عقب مانده

Keyword

Criteria