Farsi Dictionary

Kil

حجره راهب ايرلندي ، مقبره ، اين كلمه بصورت پيشوند و پسوند نيزبكاررفته وبمعني<حجره و سلول و نهر>است ، رود، نهر.

Kilderkin

چليك يابشكه كوچكي معادل نصف ياربع بشكه معمولي ، (انگليس قديم) پيمانه ابجو.

Kill

كشتن ، بقتل رساندن ، ذبح كردن ، ضايع كردن.

Killdeer

(ج.ش.) مرغ زيبا، مرغ باران (vociferus Aegialitis).

Killer

كشنده ، قاتل.

Killick

سنگرسنگي.

Killifish

(ج.ش.) ماهي كوچك اب شيرين از جنس كپور.

Killing

قتل ، توفيق ناگهاني ، كشنده (مج.) دلربا.

Killjoy

خرمگس معركه ، كسي كه عيش ديگري را منقص مي كند، سرخر

Kiln

كوره ، اجاق ، دركوره پختن.

Kilo

يك كيلوگرم معادل هزارگرم.

Kilobit

كيلو ذره.

Kilocalorie

كيلوكالري برابر با 001 كالري كوچك.

Kilocycle

يكهزاردور در هرثانيه (درراديو).

Kilocycle

هزار چرخه ، كيلو سيكل.

Kilogram

كيلو گرم ، هزار گرم ، مخفف ان kilo يا.gk

Kiloliter

كيلوليتر.

Kilomegabit

ميليارد ذره.

Kilometer

كيلومتر، هزارمتر.

Kiloton

يكهزارتن.

Kilovolt

(KV) هزارولت.

Kilovoltage

نيروي برق برحسب هزار ولت.

Kilowatt

كيلووات.

Kilt

دامن مردانه ، بكمرزدن ، بالا زدن ، جامه چين دار.

Kilter

(انگليس) ماشين چين دهنده ، كسي كه لباس چين دارميدوزد، مرتب.

killed

کشته

Keyword

Criteria