Farsi Dictionary

Kid

بزغاله ، چرم بزغاله ، كودك ، بچه ، كوچولو، دست انداختن ، مسخره كردن.

Kid

بچه.

Kid glove

دستكش پوش ، گريزان و فراري از كار، ازلا ي زرق و برق بيرون امده.

Kidnap

بچه دزدي كردن ، ادم سرقت كردن ، ادم دزدي كردن.

Kidnapper

(kinnaper) ادم دزد، دزدانسان ، بچه دزد.

Kidndergartner

كودكستان رو.

Kidney

گرده ، كليه ، قلوه ، مزاج ، خلق ، نوع.

Kidney bean

(ج.ش.) لوبياقرمز.

Kidding

شوخي

kidney stone

سنگ کليه

Keyword

Criteria