Farsi Dictionary

Jo

(اسكاتلند) يار، همدم.

Job

كار، امر، سمت ، شغل ، ايوب ، مقاطعه كاري كردن ، دلا لي كردن.

Job's tears

(گ.ش.) دمع ايوب ، شجره التسبيح.

Jobber

كار چاق كن ، سودجو.

Jobbery

سودجويي ، سوء استفاده ، مقاطعه ، كار چاق كني.

Jobholder

كارمند، عضو ثابت موسسه.

Jock

ژوك (مخفف اسم John)، سرباز اسكاتلندي.

Jockey

اسب سوار حرفه اي ، چابك سوار، گول زدن ، با حيله فراهم كردن ، نيرنگ زدن ، اسب دواني كردن ، سواركار اسب دواني شدن.

Jockey club

باشگاه سوار كاران.

Jockstrap

فتق بند، بيضه بند.

Jocose

شوخ ، شنگ ، شوخي اميز، فكاهي ، بذله گويي.

Jocosity

شوخي ، خوشحالي.

Jocular

شوخ ، شوخي اميز، فكاهي.

Jocularity

شوخ ، خوش مزگي ، طرب.

Jocund

خوش ، فرحناك ، سر چنگ ، بشاش.

Jocundity

شوخ طبعي.

Jodhpur

شلوار چسبان سواري.

Joel

(م.ل.) خداوند، يوءيل پيغمبر بني اسراءيل.

Joepye weed

(گ.ش.) اذان الحمار، علف تب بر.

Jog

اهسته دويدن ، جلو امدگي يا عقب رفتگي ، باريكه ، بيقاعدگي ، هل دادن ، تنه زدن به.

Jog trot

يورتمه كوتاه ، (مج.) كار يكنواخت و اهسته.

Jogger

كسيكه اهسته مي دود، هل دهنده.

Joggle

بند، بريدگي اجر و امثال ان براي جلوگيري از لغزش ، تيزي يا شكاف اجر و چوب و غيره ، بند زدن ، ميخ زدن ، بهم جفت كردن دو چيز، تكان تكان خوردن ، متصل كردن.

Johannes

يوحناي حواري ، يوحنا، جوهانس.

John

يوحنا، يحيي ، مستراح.

John barleycorn

مشروب الكلي خانگي.

John bull

لقب ملت انگليس.

John done

(حق.ƒ انگليس) اسم فرضي (مثل عمرو و زيد).

John hancock

امضاء خود سخص ، امضاء اصيل.

John henry

امضاء خود سخص ، امضاء اصيل.

Johnboat

قايق دراز و باريك.

Johnny

انگليسي ، مرد انگليسي ، جوان ژيگولو و خوشگذران ، پاسبان ، جانور نر، جنس نر.

Johnny jump up

(گ.ش.) گل بنفشه امريكايي.

Johnny on the sopt

(د.گ.- امر.) حاضر و اماده.

Johnnycake

(امر.) نوعي كيك يا نان شيرمال.

Join

متصل كردن ، پيوستن ، پيوند زدن ، ازدواج كردن ، گراييدن ، متحد كردن ، در مجاورت بودن.

Joinder

پيوستگي ، الحاق ، اتفاق.

Joiner

وصال.

Joinery

نازك كاري ، تجاري.

Joint

درزه ، بند گاه ، بند، مفصل ، پيوندگاه ، زانويي ، جاي كشيدن ترياك با استعمال نوشابه ، لولا ، مشترك ، توام ، شركتي ، مشاع ، شريك ، متصل ، كردن ، خرد كردن ، بند بند كردن ، مساعي مشترك.

Joint grass

(گ.ش.) غاليون اصل ، علف پنير، علف ماست.

Joint resolution

تصميم مشترك ،

Joint stock

سهامي ، شركت سهامي.

Jointer

صاحب شيره كش خانه ، صاحب مشروب فروشي.

Jointure

مهريه ملكي ، دارايي مشترك زن و شوهر، اجاره داري مشترك و مشاعي.

Jointworm

كرم كدو، كرمهاي بند بند، كرم گندم.

Joist

تير اهن ، تير اهن گذاري ، نصب تير.

Joke

شوخي ، لطيفه ، بذله ، شوخي كردن.

Joker

شوخ ، بذله گو، ژوكر.

Jollification

خوشي ، طرب ، طربناك كردن.

Jollity

خوشي ، عيشي ، كيف ، عياشي ، زيور.

Jolly

سر كيف ، خوشحال ، بذله گو، خيلي.

Jolly boat

قايق بار كشي از كشتي به ساحل و بعكس.

Jolly roger

پرچم دزدان دريايي.

Jolt

تكان دادن ، دست انداز داشتن ، تكان خوردن ، تكان ، تلق تلق ، ضربت ، يكه.

Jolter

تكان دهنده ، دست اندازدار.

Joltwagon

گاري يا ارابه پرتكان.

Jonah

يونس پيغمبر.

Jonah crab

(ج.ش.) خرچنگ بزرگ امريكاي غربي.

Jonathan

يوناتان فرزند شاءول و دوست داود پيغمبر.

Jonquil

(گ.ش.) گل نسترن ، گل عنبري.

Jorum

كوزه ابخوري ، محتويات قدح ، مقدار زياد.

Joseph's coat

كت چند رنگ ، كت رنگارنگ.

Josh

كسي را دست انداختن ، شوخي كردن ، متلك.

Joshua

يوشع بن نون پيغمبر اسراءيل.

Joshua tree

(گ.ش.) درخت خنجري يا ابره ادم جنوب شرقي امريكا.

Joss

بت چيني ، سر عمله ، سر كارگر.

Jostle

تنه ، هل ، تكان ، تنه زدن.

Jot

خرده ، ذره ، نقطه ، با شتاب نوشتن (معمولا با down).

Jotting

چيزيكه با عجله نوشته شده.

Jounce

بشدت بالا و پايين پريدن ، تكان دادن ، تكان خوردن ، دست انداز داشتن(جاده).

Journal

روزنامه ، دفتر روزنامه ، دفتر وقايع روزانه.

Journalese

بزرگ جلوه دادن مطالب در روزنامه نگاري.

Journalism

روزنامه نگاري.

Journalist

روزنامه نگار.

Journalize

در دفتر روزنامه وارد كردن ، در دفتر ثبت كردن ، دفتر روزانه نگاه داشتن.

Journey

سفر، مسافرت ، سياحت ، سفر كردن.

Journeyman

كارگر مزدور، كارگر ماهر.

Journeywork

مزدوري ، شاگردي ، كارمزد، كارپست ، كاربيقاعده.

Joust

نيزه بازي سواره ، مبارزه كردن.

Jove

(افسانه يونان) ژوپيتر، ستاره مشتري.

Jovial

طرب انگيز، خوش گذران ، عياش ، سعيد.

Joviality

خوشي ، طرب ، شوخ بودن.

Jow

ضربت ، صداي زنگ ، ضربت زدن.

Jowl

فك ، ارواره زيرين پرنده ، گونه ، كله ماهي.

Joy

خوشي ، سرور، مسرت ، لذت ، حظ، شادي كردن ، خوشحالي كردن ، لذت بردن از.

Joyance

شادي ، مسرت ، خوشي.

Joyful

شاد.

Joyride

سرقت اتومبيل براي خوشگذراني و تفريح.

jogging

آهسته دويدن

joint founder

بنیانگذار مشترک

joint venture

سرمايه گذاري مشترک

jointly

به طور مشترک

joking

شوخي

jokingly

به شوخي

Jordan 

کشور اردن

journaling

يادداشتهاي روزانه

journeys

سفرها

joyous

شادي

Keyword

Criteria