Farsi Dictionary

Jar

بلوني ، كوزه دهن گشاد، سبو، خم ، شيشه دهن گشاد، تكان ، جنبش ، لرزه ، ضربت ، لرزيدن صداي ناهنجار، دعوا و نزاع ، طنين انداختن ، اثر نامطلوب باقي گذاردن ، مرتعش شدن ، خوردن ، تصادف كردن ، ناجور بودن ، مغاير بودن ، نزاع كردن ، تكان دادن ، لرزاندن.

Jardiniere

جعبه گلدان ، جعبه اي كه گل در ان سبز كرده و براي ارايش اطاق مي گذارند، گلدان.

Jargon

سخن دست و پا شكسته ، سخن بي معني ، اصطلا حات مخصوص يك صنف ، لهجه خاص.

Jargonize

بزبان غير مصطلح يا اميخته در اوردن يا ترجمه كردن ، بقالب اصطلا حات خاص علمي يافني مخصوص در اوردن.

Jarl

فرمانروا يا امير(در ممالك اسكانديناوي)، امير دانماركي يا نروژي.

jargon free

بدون اصطلاحات فني

jarring

تکان دهنده - مغاير - نامطلوب

Keyword

Criteria