بهم فشردن ، پيچيدن ، زير فشار قرار دادن ، با شدت ادا كردن ، با شدت اصابت كردن ، ضربت ، فشار، تماس ، اصابت ، اثر شديد، ضربه.
بهم چسبيده ، باهم جوش خورده(مثل انتهاي استخوانهاي شكسته)، باهم جمع شده ، كارگذاشته شده ، ميان چيزي گير كرده ، تحت فشار.
فشار سخت ، بهم فشردگي ، بسته بندي ، گير افتادگي.
تاثير - ضربه
تاثيرگذار
تاثير
Keyword
Criteria Exact word Starts with Contains