Farsi Dictionary

Hunk

تكه بزرگ ، كلوخه.

Hunker

دولا شدن ، روي پنجه پا ايستادن ، سرپا ايستادن.

Hunkers

(haunches) گرده ، كفل ، لنبر.

Hunky dory

رضايت مندانه ، بارضايت كامل ، بسيار خوب.

Keyword

Criteria