Farsi Dictionary

Halt

ايست ، مكث ، درنگ ، سكته ، ايست كردن ، مكث كردن ، لنگيدن

Halter

افسار، تسمه ، افسار كردن ، پالهنگ ، مهار، (وزنه برداري) هالتر، طناب چوبه دار.

Halterbreak

كره اسب را براي پرش از روي كمند تربيت كردن.

Halting

مكث دار، سكته دار، غير مداوم.

Keyword

Criteria