Farsi Dictionary

Group

دسته ، گروه ، انجمن ، جمعيت ، گروه بندي كردن ، دسته دسته كردن ، جمع شدن.

Group

گروه ، گروه بندي كردن.

Group dynamics

مطالعه عوامل و نيروهاي موثر در يك گروه بشري.

Group mark

نشان گروه.

Group separator

جداساز گروه.

Group theory

نظريه گروهها.

Grouped

گروه بندي شده.

Grouper

(ج.ش.) نوعي ماهي درياهاي گرمسير.

Grouping

دسته بند، دسته ، گروه سازي.

Grouping

گروه بندي.

Keyword

Criteria