Farsi Dictionary

Gid

سرگيجه گوسفند و امثال ان ، گيج ، احمق.

Giddap

(در فرمان دادن به اسب) جلو برو، تند تر برو.

Giddy

گيج ، بي فكر، دوار، مبتلا به دوار سر، متزلزل.

giddiness

سرگيجه

Keyword

Criteria