سرگيجه گوسفند و امثال ان ، گيج ، احمق.
(در فرمان دادن به اسب) جلو برو، تند تر برو.
گيج ، بي فكر، دوار، مبتلا به دوار سر، متزلزل.
سرگيجه
Keyword
Criteria Exact word Starts with Contains