Farsi Dictionary

Frig

(refrigerator=) يخچال برقي ، سردخانه ، دستگاه مبرد.

Frigate

فرقت ، كشتي بادبان دار، نوعي قايق پارويي.

Frigate bird

(ج.ش.) مرغابي درياهاي گرمسيري كه بالهاي بلند قوي دارد.

Fright

ترس ناگهاني ، هراس ، وحشت ، ترساندن ، رم دادن.

Frighten

(fright=) بوحشت انداختن ، ترساندن.

Frightful

وحشتناك.

Frigid

بسيار سرد، منجمد، داراي اندكي تمايل جنسي.

Frigid zone

منطقه منجمده.

Frigidaire

يخچال برقي.

Frigidity

سردي ، انجماد، كمي تمايل در قواي جنسي.

Frigorific

سرماخيز، سردكننده ، برودتي ، خنك كننده.

frightened

سراسیمه

frightening

ترسناک

Keyword

Criteria