Farsi Dictionary

Forth

از حالا ، دور از مكان اصلي ، جلو، پيش ، پس ، اين كلمه بصورت پيشوند نيز بامعاني فوق بكارميرود، تمام كردن ، بيرون از، مسير ازاد.

Forth of

خارج از، بيرون از.

Forthcoming

نزديك ، درشرف ، اماده اراءه دادن ، اينده.

Forthright

رك ، سرراست ، مستقيما، بيمحابا، بيدرنگ.

Forthwith

انا، فورا، بيدرنگ.

Keyword

Criteria