Farsi Dictionary

Follow

پيروي كردن از، متابعت كردن ، دنبال كردن ، تعقيب كردن ، فهميدن ، درك كردن ، در ذيل امدن ، منتج شدن ، پيروي ، استنباط، متابعت.

Follow out

بانجام رساندن ، اخذ نتيجه ، دنبال كردن.

Follow through

چيزي را تا اخر دنبال كردن ، بانجام رساني.

Follow up

پي گيري كردن ، تعقيب كردن ، دنباله داستان را شرح دادن ، تماس با بيمارپس از تشخيص يا درمان.

Follower

دنبالگر، پيرو.

Following

تعقيب ، پيروي ، زيرين ، ذيل ، شرح ذيل.

followers

پيروان

Keyword

Criteria