Farsi Dictionary

Flu

(influenza=) (طب) انفلوانزا.

Flub

اشتباه احمقانه ، لا ف زدن ، توپ خالي زدن.

Flubdub

سفسطه ، فريب واغوا.

Fluctuant

داراي نوسان وتغيير.

Fluctuate

نوسان داشتن ، روي امواج بالا وپايين رفتن ، ثابت نبودن ، موج زدن ، بي ثبات بودن.

Fluctuate

با و پايين رفتن ، نوسان كردن.

Fluctuation

ترقي و تنزيل ، نوسان.

Fluctuation

نوسان ، تغيير.

Flue

دودكش ، لوله اب گرم ، لوله بخار، انفلوانزا.

Flue pipe

(مو.) ناي يالوله ساز، لوله دودكش.

Flue stop

كليد ارگ ، دكمه ارگ.

Fluency

رواني ، سلا ست.

Fluent

روان ، سليس ، فصيح.

Fluff

كرك ، خواب پارچه ، موهاي نرم وكوتاه اطراف لب وگونه ، كركدار شدن ، نرم كردن ، اشتباه كردن ، خبط كردن ، پف ، بادكردگي.

Fluffy

كركي ، نرم ، پرمانند، پرزدار، باد كردن ، پف كردن.

Fluid

سيال ، روان ، نرم وابكي ، مايع ، متحرك.

Fluid dram

واحد سنجش مايعات برابر با 8/1 اونس مايع.

Fluid logic

منطق سيلا ني.

Fluid ounce

واحد گنجايش مايعات معادل 61/1 پينت.

Fluidics

سيلا ن شناسي.

Fluidity

سياليت ، رواني بيان ، سلا ست بيان ، طلا قت لسان.

Fluidization

تبديل به مايع شدن.

Fluidize

باد افشان ساختن ، بباد سپردن ، تبديل به مايع كردن.

Fluke

قلا ب لنگر، زمين گير، انتهاي دم نهنگ ، يكنوع ماهي پهن ،داراي دو انتهاي نوك تيز، اصابت اتفاق ، اتفاق ، طالع.

Fluky

اتفاقي ، شانسي.

Flume

كاريز، مجرا، قنات ، ناودان ، جوي اسياب ، دره تنگ ، بوسيله مجرا ياناودان بردن.

Flummery

فرني وحريره ومانند ان ، ژله ، سخن پوچ.

Flummox

(confuse=) اشفته كردن ، مغشوش كردن ، گيج كردن ، درجواب عاجز كردن.

Flung

اسم مفعول فعل.fling

Flunk

شكست ، (ز.ع.- امر.) شكست خوردن (در امتحانات)، چيدن ، موجب شكست شدن.

Flunkey

پادو، نوكر، غير ماهر، مامور جزء.

Flunky

پادو، نوكر، غير ماهر، مامور جزء.

Fluor

جريان ، جويبار، قاعدگي زنان ، سيال ، مايعات بدن حيوانات ، مواد فلورين دار.

Fluoresce

شفاف شدن ، نور مهتابي پس دادن.

Fluorescence

تشعشع ماهتابي.

Fluorescence

فلوءورسانس.

Fluorescent

فلورءورسان ، لا مپ مهتابي.

Fluorescent

داراي تشعشع.

Fluoridate

داراي فلوريد كردن.

Fluoride

(ش.) فلوريد، فلورور.

Fluorinate

(ش.) با فلور تركيب كردن.

Fluorine

(ش.) فلورين ، فلور.

Fluorite

فلوار، فلواريت.

Fluoroscope

فلورسكوپ ، صفحه شفاف راديوسكپي.

Fluorosis

(طب) مسمويت در اثر فلور وتركيبات ان.

Fluorspar

.= etiroulf

Flurry

سراسيمگي ، تپش ، بادناگهاني ، سراسيمه كردن ، اشفتن ، طوفان ناگهاني ، باريدن ناگهاني.

Flush

تراز، بطورناگهاني غضبناك شدن ، بهيجان امدن ، چهره گلگون كردن (در اثر احساسات و غيره)، سرخ شدن ، قرمز كردن ، اب را با فشار ريختن ، سيفون توالت ، ابريزمستراح را باز كردن (براي شستشوي ان)، تراز كردن (گاهي باup).

Fluster

سراسيمه كردن ، گيج كردن ، گرم شدن كله (در اثر مشروب)، دست پاچه كردن ، عصباني كردن ، اشفتن ، مضطرب كردن ، سراسيمگي ، دست پاچگي.

Flute

فلوت ، شيار، فلوت زدن.

Fluting

ارايش راه راه ، ارايش شياري ، چين.

Flutist

فلوت زن ، ني زن.

Flutter

بال زني دسته جمعي ، لرزش ، اهتزاز، بال و پر زني ، حركت سراسيمه ، بال بال زدن(بدون پريدن)، لرزيدن ، در اهتزاز بودن ، سراسيمه بودن ، لرزاندن.

Flutter kick

حركت شلا قي پاها در شنا.

Fluttery

پرپرزني ، اهتزاز.

Fluty

مثل فلوت ، ني مانند.

Fluvial

رودخانه اي ، نهري ، زيست كننده در رودخانه.

Fluviatile

رودخانه اي ، شطي ، نهري ، زندگي كننده در رودخانه.

Flux

سيلا ن ، ريزش ، سيل ، سرعت جريان ، گداختگي ، گداز، تغييرات پي درپي ، اسهال ، خون ريزش ، جاري شدن ، گداختن ، اب كردن ، شار.

Flux

سيل ، سيلا ن.

Fluxion

(ر.) حساب فاضله ، تفاضل ، (طب) خون روش ، خون رفتگي.

fluctuations

نوسانات

flunk out

شکست خوردن - مردود شدن در امتحان

Keyword

Criteria