Farsi Dictionary

Expel

بيرون انداختن ، منفصل كردن ، بزور خارج كردن.

Expellable

قابل اخراج.

Expellant

(expellent) خارج كننده ، دافع ، مسهل.

Expellent

(expellant) خارج كننده ، دافع ، مسهل.

expelled

اخراج - بيرون راندن

Keyword

Criteria