Farsi Dictionary

Egg

تخم مرغ ، تخم ، تحريك كردن.

Egghead

(intellectual=) روشنفكر، داراي افكار بلند.

Eggnog

مخلوط زرده تخم مرغ و شير.

Eggplant

(گ.ش.) بادنجان.

Eggshell

پوست تخم مرغ ، نازك ، ترد.

Keyword

Criteria