Farsi Dictionary

Dig

حفر، كاوش ، حفاري ، كنايه ، كندن ، (مج.) كاوش كردن ، فرو كردن.

Digamy

عروسي دوباره ، دو زن گيري ، دو شوهر گيري.

Digastric

(تش.) دو شكمه.

Digest

گواريدن ، هضم كردن ، هضم شدن ، خلا صه كردن و شدن ، خلا صه.

Digester

گوارنده ، خلا صه كننده.

Digestible

قابل هضم ، گوارا.

Digestion

هضم ، گوارش.

Digestive

هاضمه ، گوارا، گوارشي.

Digestive gland

(تش.) غده گوارشي ، غده هاضمه.

Digger

حفر كننده ، حفار، الت حفاري.

Diggings

حفاري ، محل حفر.

Dight

ملبس كردن ، اماده كردن ، مجهز كردن ، جماع كردن.

Digit

انگشت ، رقم ، عدد.

Digit

رقم ، پيكر.

Digital

رقمي.

Digital

انگشتي ، پنجه اي ، رقمي ، وابسته به شماره.

Digital analog

رقمي به قياسي.

Digital circuit

مدار رقمي.

Digital clock

زمان سنج رقمي ، ساعت رقمي.

Digital computer

كامپيوتر رقمي.

Digital data

داده رقمي.

Digital integrator

انتگرال گير رقمي.

Digital signal

علا مت رقمي.

Digitalis

(گ.ش.) گل انگشتانه ، ديژيتال ، رقمي.

Digitate

(گ.ش.- ج.ش.) پنجه اي ، انگشتي ، انگشت دار.

Digitize

رقمي كردن.

Digitized

رقمي شده.

Digitizer

رقمي كننده.

Digitiztion

رقمي كردن ، صورت رقمي شده.

Dignified

باوقار، بزرگ ، معزز، بلند مرتبه ، موقر.

Dignify

تكريم كردن ، شان و مقام دادن به.

Dignitary

شخص بزرگ ، عالي مقام.

Dignity

بزرگي ، جاه ، شان ، مقام ، رتبه ، وقار.

Digress

پرت شدن(از موضوع)، گريز زدن ، منحرف شدن.

Digression

انحراف ، گريز، پرت شدگي از موضوع.

Digressive

پرت ، نامربوط.

dig up

حفاري

digging

حفاري

digital media

رسانه هاي ديجيتال

dignified

موقر - معزز - - بزرگ

Keyword

Criteria