Farsi Dictionary

Crust

كبره ، كبره بستن ، قسمت خشك و سخت نان ، پوست نان ، قشر، پوسته سخت هر چيزي ، ادم جسور و بي ادب.

Crustacean

(crustaceous=) (ج.ش.) خانواده خرچنگ ، رده سخت پوستان.

Crustaceous

(crustacean=) (ج.ش.) خانواده خرچنگ ، رده سخت پوستان

Crustal

پوستي ، قشري ، پوست ، قشر.

Crustification

قشربندي ، پوشش ، اندود.

Crusty

پوسته مانند، سخت ، (مج.) تند، خشن.

Keyword

Criteria