Farsi Dictionary

Conte

داستان كوتاه ، داستان.

Contemn

خوار شمردن ، حقير شمردن.

Contemplate

تفكر كردن ، درنظر داشتن ، انديشيدن.

Contemplation

تفكر، تامل ، غور، تعمق.

Contemplative

تفكري ، وابسته به غور وتعمق.

Contemporaneity

هم عصري ، معاصر بودن.

Contemporaneous

هم زمان ، معاصر، هم عصر.

Contemporary

معاصر، همزمان ، هم دوره.

Contempt

تحقير، اهانت ، خفت ، خواري.

Contemptible

قابل تحقير، خوار، پست.

Contemptuous

اهانت اميز، مغرورانه ، قابل تحقير، تحقير اميز.

Contend

ستيزه كردن ، مخالفت كرده با، رقابت كردن ، ادعا كردن.

Content

گنجايش ، حجم ، مقدار، مندرجات ، مفاد، خوشنود، راضي ، راضي كردن ، قانع كردن ، خرسند، خرسند كردن.

Content

محتوي ، مضمƒون.

Content addressable

نشاني پذير از روي محتوي.

Content addressed

نشامي يافته از روي محتوي.

Contention

درگيري.

Contention

ستيزه ، مشاجره ، نزاع ، مجادله ، مباحثه.

Contentious

ستيزه جو، دعوايي ، متنازع فيه ، ستيزگر.

Contentment

رضايت ، قناعت ، خرسندي.

Conterminous

هم مرز، مجاور، نوك بنوك ، متلا قي.

Contest

مباحثه وجدل كردن ، اعتراض داشتن بر، ستيزه كردن ، مشاجره ، مسابقه ، رقابت ، دعوا.

Contestable

قابل اعتراض.

Contestant

ستيزه جو، مسابقه دهنده ، مدافع.

Contestation

بحث ، منازعه ، مناظره ، رقابت ، مرافعه ، رد.

Context

زمينه ، مفاد، مفهوم.

Context

زمينه ، متن.

Context free

مستقل از متن.

Context sensitive

حساس نسبت به متن.

Contexture

تركيب ، بافت ، مفاد.

contemplated

فکر

contemplating

تفکر - در نظر داشتن

contemptuously

نحقير

contemptuously

تحقير

Contender

مدعي

contented

قانع

contents

مطالب

contestants

شرکت کنندگان در مسابقه

contested

رقابت

contexts

زمينه

contextual

متني

contextualize

بافت

Keyword

Criteria