Clam |
حلزون دوكپه اي يا صدف خوراكي از جنس pecten، گوشت صدف ، بچنگال گرفتن ، محكم گرفتن. |
Clambake |
پيك نيك ، اجتماعي درخارج. |
Clamber |
بادست وپا بالا رفتن ، بسختي بالا رفتن. |
Clammy |
تروچسبناك ، سرد ومرطوب ، اهسته رو، بي حرارت. |
Clamor |
(clamour=) بانگ ، غوغا، سروصدا، غريو كشيدن ، مصرانه تقاضا كردن. |
Clamorous |
مصر، خروشان ، پرخروش ، جيغ ودادكن ، پرسروصدا. |
Clamour |
(clamor=) بانگ ، غوغا، سروصدا، غريو كشيدن ، مصرانه تقاضا كردن. |
Clamp |
بند، گيره ، انبرك ، باگيره نگاهداشتن ، با قيد ومنگنه محكم بستن. |
Clamp |
گيره. |
clamps |
گيره |