Farsi Dictionary

Cere

موم مالي كردن يا روغن مالي كردن ، كفن پيچ كردن.

Cereal

غله ، گياهان گندمي ، حبوبات ، غذايي كه از غلا ت تهيه شده وباشير بعنوان صبحانه مصرف ميشود.

Cerebellar

(تش.) مخچه اي ، مربوط به مخچه.

Cerebellum

(cerebella، cerebellums.pl) (تش.) مخچه ، مخ كوچك ، پس مخ.

Cerebral

مخي ، دماغي ، مغزي ، فكري.

Cerebral palsy

(طب) اختلا لا ت دماغي (از قبيل اختلا ل در گفتار).

Cerebrate

فعاليت مغزي را نشان دادن ، فكر كردن.

Cerebration

بكاربردن مغز، تفكر.

Cerebrospinal

(تش.) مربوط به نخاع ومغز، مغزي نخاعي.

Cerebrum

(cerebra، cerebrums.pl) (تش.) مغز پيشين ، مغز كله.

Cerecloth

مشمع ، پارچه موم اندود، كفن ، بامشمع پوشاندن.

Cerement

پارچه موميايي مخصوص كفن اموات ، كفن.

Ceremonial

مربوط به جشن ، تشريفاتي ، تشريفات ، اداب.

Ceremonious

پاي بند تشريفات وتعارف ، رسمي.

Ceremony

تشريفات ، جشن ، مراسم.

Ceres

(اساطير روم) الهه زراعت و رستني ها.

Keyword

Criteria