Cell |
پيل ، زندان تكي ، سلول يكنفري ، حفره ، سلول ، ياخته. |
Cell |
ياخته ، سلول ، باطري. |
Cellar |
زيرزمين ، سرداب ، انبار، جاي شراب انداختن ، گودال سرچاه ، پيش چاه. |
Cellarage |
حق انبارداري براي نگاه داشتن چيزي ، فضاي زير زمين. |
Cellist |
(مو.) نوازنده ويولن سل. |
Cello |
(مو.) ويولون سل. |
Cello phane |
كاغذسلوفان ، كاغذ شيشه نماي سلولزي. |
Cellular |
بافت سلولي ، سلول دار، خانه خانه. |
Cellule |
سلول كوچك ، حجره كوچك. |
Celluloid |
مانند سلول ، (نام تجارتي) سلولويد. |
Cellulosic |
وابسته بسلولز، ساخته شده از سلول. |
cells |
سلولها |
Cellular network |
شبکه سلولي |
cellular phone |
تلفن همراه |
cellulite |
سلوليت |
cellulose |
سلولز |