Farsi Dictionary

Cause

سبب ، علت ، موجب ، انگيزه ، هدف ، (حق.) مرافعه ، موضوع منازع فيه ، نهضت ، جنبش ، سبب شدن ، واداشتن ، ايجاد كردن (غالبا بامصدر).

Causeless

بي سبب ، بي هدف.

Causer

سبب ، ايجاد كننده.

Causeway

گذرگاه ، جاده ، جاده ايكه از كف زمين بلندتراست.

Causey

ساحل ، ديواره ، راه سنگ فرش شده.

caused

ايجاد ميشود

Keyword

Criteria